- جغ هدائن
با فشار قرار دادن جسمی بین دو چیز، منگنه کردن
معنی جغ هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
پاره کردن
گله را در زمین پر وجین و کم محصول چراندن
پنهان کردن، از دید خارج کردن، پس اناز کردن
بوسیدن
دقیق شدن، شیفته شدن
دست دادن، فراهم شدن زمینه
دام را برای شکار آماده کردن
پاره کردن، دریدن
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
نشان دادن، راهنمایی کردن
رها کردن، پاره کردن
غلتاندن، قل دادن
با دست ضربه وارد ساختن
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
جان دادن، مردن
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
بخار دادن، بخور دادن سر و صورت به منظور درمان بعضی بیماری
جز هدائن
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
فشار دادن، در تنگنا قرار دادن
تکان دادن
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
بخور دادن
به پرواز در آوردن، تلمبه زدن تلم (کندوه) برای تبدیل ماست
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
شدت گرما و شرجی بودن هوا
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
دراز کشیدن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
ترساندن ناگهانی